سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهتاب

 رفیق ِ نون ِ پُی ریحونت آوم

نیاو و بلتش  ِ قیلونت آوم

دلم می خوا که تا دلتنگت ایمم

پسینل پاک خوم مهمونت آوم

معنی :

دلم می خواهد با نان و ریحانت رفیق شوم(کنار سفره ی ساده ی نان و ریحان، نزد بنشینم.)

هنگامی که قلیان می کشی، خودم نیاو(نی ضخیمی که یک سرآن درآب قلیان و سردیگرش جای قرارگرفتن آتشدان قلیان است) و خاکستر قلیانت بشوم.

دلم می خواهد وقتی دلتنگت می شوم،

تمام عصر ها خودم مهمانت بشوم .

 


ارسال شده در توسط نجمه قائدزادگان

که نومت سی لجم زنجیر ناشه

     که میگو دس کو تو مینار خواشه ؟

بیو امشو فقط در سی مو وا که

که میندازه شول کر کر تو جاشه

معنی :

چه کسی برای لج کردن بامن ، نامت را زنجیری کرده و به گردن آویخته ؟/چه کسی به تومی گوید، دست در مینار(روسری) بکن که خوش است؟/ فقط امشب بیا ودررابرای من باز بکن / شبها چه کسی جایش را چسبیده به تو پهن می کند؟


ارسال شده در توسط نجمه قائدزادگان

مُو می خوام سی دِلِت پروانه واوُم

توگل واوی مُوخارت، یا نواوُم

که مث جومه ی برِت یارِقشنگوم

دوچیشُم غَربگیرِن، کانه واوُم

معنی:

 من می خواهم برای دل توپروانه بشوم/توگل ومن خارت بشوم. آیابشوم یانشوم؟/تامثل پیراهنی که پوشیده ای ای یار/چشم های من غبارآلودشوندوکهنه شوم

تودیشویادِ کی پی دل دلِت بی؟

نه زنگی، نه تکی، مِی کی وَرِت بی؟

وِرُم دادِن تو تـَش، وختی که گفتن

«سکینـَو»(دخترِمیش سَن) کِرِت بی

معنی :

دیشب یادچه کسی همراه دلت بود؟/نه زنگ زدی ونه تک، مگرچه کسی نزدت بود؟/من رادرآتش انداختندوقتی که گفتند/سکینه دخترمشهدی حسن کنارت بوده.

رُخُم مِی خارَکِ ری پنگِ اُمشَو

ستاره ی ری سرُم کم رنگِ اُمشَو

بیا قِیلونتِ ، چاقِش کـُنـُم سیت

دلم سی هم زبونی تنگِ اُمشَو

معنی :

امشب چهره ام مانندمیوه ی درخت نخل، زرداست/ستاره ی روی سرم کم رنگ است/قلیانت رابیاورتابرایت آماده اش کنم/که امشب دلم برای هم زبانی تنگ است. 

هواطیفونی وناجورِاُمشَو

ستاره ی آسمون هم، کورِاُمشَو

کنارِاسکله چیش انتظارُم

«حسینو»ری ا َووَل پُی تورِ اُمشَو

معنی:

امشب هواطوفانی ونامناسب است/ستاره ی آسمان هم ناپیداست/کناراسکله چشم انتظارنشسته ام/یارم باتورماهیگیری روی دریاست.

چه ویمی سی دلِت مُوهُمدَم آوُم

بمونم تابیای، یاتـُرگـُم آوُم؟

بیودَورِت بگردُم تاجوونـُم

که عمری زاغ ودینشتت خُوم آوُم

معنی :

چه می شودکه برای دلت ، من همدمی بشوم/بمانم تابیایی یا خودم راناپدید کنم/بیا تازمانی که جوانم می خواهم فدایت بشوم / وتمام عمرمثل اسپندوزاغ دودکنم وبسوزم وچشم زخم راازتودورکنم.


ارسال شده در توسط نجمه قائدزادگان